-
يكشنبه, ۲۱ مهر ۱۳۹۸، ۰۴:۰۰ ب.ظ
-
۱۴۷۵
در ادامه بخوانید
یادداشتهای طلبگی بر بیست و یکمین جشنواره فیلم فجر
قال الحسن علیه السلام: «عجبت لمن یتفکر فی ماکوله، کیف لا یتفکر فی معقوله، فیجنب بطنه ما یؤذیه ویودع صدره ما یردیه؛ (1)
تعجب میکنم از کسی که در خوردنی خود تفکر میکند چگونه در معقول خویش اندیشه نمیکند؛ شکم خود را از آنچه به آن آزار رساند دور میسازد ولی سینه خود را در مقابل آنچه آن را پست میگرداند رها میکند.»
چند مقدمه کوتاه
1. جشنواره فیلم فجر از سال 1361 ه. ش - به فاصله سه سال پس از پیروزی انقلاب - شروع به کار کرده و همواره به عنوان مهمترین جشنواره سینمایی کشور، عرصه رقابت فیلمسازان داخلی و خارجی بوده است و در دهه فجر سال 1381 شاهد بیست و یکمین دوره آن در تهران بودیم.
2. هدف از شرکت نگارنده در این جشنواره اولا آشنایی با تولیدات سینمایی کشور در سال گذشته و ثانیا ارزیابی جایگاه حوزه علمیه در مواجهه با فرایند رو به رشد منکرات دینی در این رسانه فراگیر ملی بود.
3. یکی از اصلیترین بخشهای جشنواره فیلم فجر، بخش مسابقه سینمای ایران است که در جشنواره بیست و یکم، 22 فیلم برتر (در زمینههای تولیدی و فنی) در این بخش پذیرفته شده بودند و بجز یک مورد - که بدلیل ترافیک سنگین جادهای موفق به دیدن آن نشدم - بقیه فیلمهای بخش مسابقه دیده شدند.
4. برخی از تولیدات سینمایی کشور که برای بخش مسابقه حائز شرایط اولیه نبودهاند، در بخش فیلمهای میهمان نمایش داده میشدند که بدلیل تناسب زمانی و نمایش این فیلمها بین دو فیلمی که هر روز در بخش مسابقه نمایش داده میشد یازده فیلم از بخش فیلمهای میهمان نیز - برای احاطه بیشتر بر فضای تولیدات سینمایی سال گذشته - دیده شد.
5. اسامی فیلمهایی که در بخش مسابقه سینمای ایران و فیلمهای میهمان دیده شدند به قرار زیر هستند:
الف) فیلمهای بخش مسابقه سینمای ایران
فیلمهای این بخش به تشخیص هیات داوران، قابلیتهای اولیه برای ورود به عرصه رقابت و ارزشگذاری جشنواره را داشته اند. این فیلمها عبارتند از:
نامههای باد (امینی)، شبهای روشن (مؤتمن)، دوشیزه (درمنش)، رقص در غبار (فرهادی)، عروس خوش قدم (راست گفتار)، سال سخت در خمین/صنوبر (راعی)، نغمه (ابوطالبی)، عشق فیلم (وحیدزاده)، رای باز (نوربخش)، خاموشی دریا (موسائیان)، اینجا چراغی روشن است (میرکریمی)، دیوانه از قفس پرید (معتمدی)، کولی (شاه حاتمی)، واکنش پنجم (میلانی)، صورتی (جیرانی)، فرش باد (تبریزی)، زیستن (سبحانی)، بهشت جای دیگری است (گلبن)، دنیا (مصیری)، نفس عمیق (شهباری)، گاهی به آسمان نگاه کن (تبریزی).
ب) فیلمهای بخش میهمان
این فیلمها در بخش مسابقه پذیرفته نشده بودند و عبارتند از:
دخیل (یاری)، نورا (شولیزاده)، علی و دنی (نیکخواه آزاد)، ستاره سربی (ودادی)، قطار کودکی (حسن پور)، خورشید مصر (یغمائیان)، زمانه (صلاحمند)، رومشگان (غلامرضایی)، تهران ساعت 7 صبح (رضویان)، جوجه اردک من (فیضی)، نبات داغ (آهنگر).
6. اکثر فیلمهای فوق الذکر فیلمهایی هستند که تا زمان نگارش این اثر نمایش عمومی داده نشدهاند و در صورت هوشیاری و اقدام به موقع نهادهای نظارتی، میتواند نمایش عمومی آنها توام با سانسور و حذف موارد خلاف شرع باشد و لذا اگر در این نوشتار به موارد خلافی در برخی از این فیلمها اشاره میشود صرفا به معنای اطلاع از فیلمهای تولید شده در سیستم فیلمسازی جمهوری اسلامی ایران - با یارانههای سنگینی که برای آن پرداخت میشود - بوده و لزوما به معنای وجود داشتن این موارد در نمایش عمومی آنها نیست کما اینکه عکس آن را هم اثبات نمیکند و اگر رفته رفته حساسیتها کم شود و چشمان بیدار و ناظری نباشند که بر فعالیتهای سینمایی کشور نظارت کنند، بعید نیست که همه این موارد - طبق سلیقه تهیه کنندگان و سازندگانی که برای ثانیه ثانیه آنها پولهای گزاف خرج کرده اند - به همان صورتی که هست به خورد مردم داده شود.
7. اساسا تا کنون نهاد نظارتی تعریف شدهای - مثل آنچه که در مورد نظارت بر مطبوعات وجود دارد - در سینمای کشور وجود ندارد و مخصوصا حوزه علمیه - به عنوان متولی امور دینی مردم جایگاه بایستهای بدین منظور نداشته و تولید کنندگان محصولات سینمایی هیچ پروا و واهمهای از ناحیه اعتراض حوزه علمیه به ترویج منکرات دینی در این رسانه پرمخاطب و تاثیرگذار در خود احساس نکرده و نمیکنند.
8. علی رغم دور بودن حوزه علمیه از وادی نظارت و حتی اطلاع از محصولات سینمایی کشور، بخشهایی به صورت خودجوش و بعضا با ملاک و معیارهای متغیر، فعالیتهایی در زمینه نظارت بر تولیدات سینمایی کشور داشته اند که برخی از آنها عبارتند از:
الف) ستاد امر به معروف و نهی از منکر: این ستاد چند سالی است که در زمینه سینما و بعضا تئاتر فعال شده و با پیگیریهای مجدانه خود تاثیرات درخور توجهی در جلوگیری از پخش برخی از موارد خلاف شرع برای عموم مردم داشته است.
این ستاد با وجود بودجه محدودی که روی این کار گذاشته، توانسته است با شکایت رسمی از برخی فیلمهای منفی و کشیدن آنها به دادگاه، تهیه کنندگان را مجبور به حذف برخی از صحنههای مسئله دار کند؛ همچنین با اعطای جوایزی جنبی به برخی فیلمهای مثبت، به نوبه خود سعی در ترویج موارد مثبت نموده است.
ب) سازمان بازرسی کل کشور: این سازمان هم به نوبه خود و با مامور کردن یکی دو نفر برای برخورد با فیلمهای منفی، توانسته است در حد خود در حذف صحنهها و موارد منفی از فیلمها تاثیر گذار باشد.
ج) قوه قضائیه: بخشی هم در قوه قضاییه مامور رسیدگی به شکایاتی در ردیف اعتراض به فیلمها و... شده است.
د) بخشهای نظارت و ارزیابی ارشاد اسلامی: این بخشها که با تعویض وزرای ارشاد دچار قبض و بسط شده و میشوند در حال حاضر منحصر به بخش نظارت و ارزیابی - توام با تساهل و تسامح - بعد از تولید هستند که از قرار اطلاع حساسیتهای در خور توجهی نسبت به تولیدات سینمایی کشور ندارند و یا از این باب که چاقو دسته خودش را نمیبرد، چندان بدنبال دردسر نیستند.
ه) اشخاص حقیقی و حقوقی دیگر: شاید یکی از با سابقهترین افراد حقیقی که - جدای از جایگاه حقوقیاش در بنیاد جانبازان - به مقوله نقد و نظر فیلمهای سینمایی وارد شده آقای «علیرضا سربخش» باشد که از ناحیه چشم جانباز است و در بولتنهای مختلف مطالبی از ایشان به چاپ رسیده است.
9. در جشنواره بیست و یکم - برخلاف جشنواره سال گذشتهاش - فیلمسازان صاحب نام سینمای ایران کمتر فیلم ساخته بودند و این مطلب بنا به گفته کارشناسان فن کاملا تصادفی و اتفاقی است و دلیل خاصی نمیتواند داشته باشد.
10. از آنجا که هدف اصلی این نوشتار پرداختن به این مطلب اساسی است که آیا حوزه علمیه با توجه به مقدورات خود، در قبال سینمای کشور وظیفه شرعی داشته و دارد که در انجام آن کوتاهی کرده باشد یا نه، در محدوده این نوشتار، به برخی از نکات قابل تامل فیلمها اشاره میکنیم.
برخی از نکات قابل تامل در فیلمهای مورد بررسی
باید توجه داشت که بعضی از این نکات مربوط به ظواهر فیلمها هستند و حداقل در نمایش تلویزیونی آنها میشود امیدوار بود که حذف یا کوتاه شوند ولی در مواردی، کلیت فیلم مروج یک فکر یا مسلک انحرافی است و به طور غیرمستقیم به القاء مفاهیم ضد دینی پرداخته است و به نظر میرسد اینگونه موارد جای تامل بیشتری داشته باشند.
1. بی توجهی به ظواهر شرع
بیشک یکی از کارکردهای تبلیغی سینما ترویج مظاهر فرهنگی خاص، به مخاطب است. از ا ینرو صاحبان کمپانیهای بزرگ اقتصادی به طور مشخص بخشی از بودجه فیلمهای سینمایی را میپردازند، صرفا به این منظور که هنرپیشگان محبوب، در مقابل دوربین، از کالای تولید شده آنها استفاده کنند؛ مثلا نوشابه مارک کوکا کولا بنوشند یا ماشین مورد نظر آنها را سوار شوند و...
بنابراین ساده انگاری است که فکر کنیم استفاده از موسیقی لهوی خاص یا پوشش و وضعیت ظاهری هنرپیشگان فیلم - علاوه بر حرمت قطعی که دارند - نقشی در تقلید تماشاگر و ترویج آن موارد در جامعه ندارند.
الف) موسیقی لهوی
حرمت شکنیهایی که در حیطه موسیقی لهوی (تکخوانی زن و..). در فیلمهایی مثل «رقص در غبار»، «نامههای باد»، «نفس عمیق»، «دنیا»، «دوشیزه»، «عروس خوش قدم»، «رای باز» و... مشاهده شد بیشتر شبیه خوش رقصی (2) برای شیطان (به هزار و یک بهانه واهی است) تا حتی ضرورت دراماتیک. به عنوان مثال در فیلم «رقص در غبار» ممکن است ارباب فیلم و دوربین بگویند وقتی ما میخواهیم یک شخصیت منفی با گذشته خراب را نشان دهیم نمیتوانیم بگوئیم این آدم در ماشینش صوت عبدالباسط یا سخنرانی مقام معظم رهبری - مد ظله العالی - گوش میکند. طبعا این آدم تکخوانی زن آنهم در اعلی درجهاش را میپسندد؛ ولی آیا غلبه دادن این صدا نسبت به صداهای محیط و ربع ساعت طول دادن این خوانندگی هم جزء ضرورت دراماتیک کار است؟!
ب) رقص و آواز زن
1. در فیلم «رقص در غبار» صحنهای از یک فیلم هندی که زن رقاصهای توام با ساز و آواز هندی مدتی به رقص و پایکوبی روی خورده شیشه میپردازد وجود دارد و تصویر او به گونهای فضای صحنه را اشغال کرده که معلوم نیست ویدیو و تلویزیون دارد این صحنه را برای بازیگر فیلم نمایش میدهد و خوب که تماشاگران مستفیض شدند کاشف به عمل میآید که کارگردان این فیلم مبادرت به این عمل مشتری جمع کن ننموده و یک کارگردان فلان فلان شده خارجی چنین عمل قبیحی را در فضای سالم سینمای کشور مرتکب شده و غرض کارگردان این فیلم هم از مطرح کردن این صحنه این بوده که «پسر» از «دختر» بپرسد تو هم حاضری بخاطر من با پاهای برهنه روی شیشه برقصی؟!
2. در فیلم «صورتی» زنی که قرار است به جای مرد، نقش سیاه را بازی کند، مدتی روی صحنه - به صورت تمرینی - رقص و آواز سیاه بازی را به تنهایی اجرا میکند.
ج) کلکسیون رقص و آواز و موسیقی مطرب
به جز رقص و آواز زن (به تنهایی) که گویا خود حرمت شکنی جدیدی در وادی سینمای کشور است، رقص و آوازهای دیگر در انواع و اقسام مختلف و بعضا رقص و پایکوبی با آهنگهای تند غربی به وفور در فیلمهایی از قبیل: «علی و دنی»، «ستارههای سربی»، «صورتی»، «نامههای باد»، «عشق فیلم»، «جوجه اردک من»، «گاهی به آسمان نگاه کن»، «فرش باد»، «رومشگان»، «دنیا»، «عروس خوش قدم» و... به چشم میخورد که گویا به صورت یک امر عادی در همه فیلمها در آمده است. منتها در عروس خوش قدم برای اینکه رقاصی هنرپیشه هفت قلم آرایش کرده فیلم با قیچی احتمالی سانسور مواجه نشود، برخی از صحنههای رقص را به صورت ترکیبی از جزئیات دامن و پای هنرپیشه زن، قلم مو و چرخشهای آن و... تدوین کردهاند.
و یا در «رومشگان» برای اینکه رقص دسته جمعی دخترکان جوان خیلی توی چشم نزند، همگی آنها لباس محلی در رنگهای متنوع و شاد پوشیده اند و باز هم برای اینکه سنتی (و حلال!) بودن قضیه تضمین شود هر کدام دستمالی هم به دست گرفته اند. در «قرش باد» هم برای اینکه سلایق رقصی گوناگون مخاطب ارضاء شود، در هر گوشه از حیاط بزرگ منزل، پیرها و جوانها به سبکهای سنتی و غربی با آهنگهای تند، مشغول رقص و پایکوبی میشوند تا کلکسیون کامل باشد.
د) تماس بدنی با جنس مخالف
1. در فیلم «رای باز» درگیری زن و مرد و دست به یقه شدن آنها در دعوا و سپس فشار دادن گلوی هم و... وجود دارد، مثل اینکه دو مرد با هم درگیرند و هیچ حریمی بین این دو، (لااقل جلوی دوربین) نمیبایستی رعایت شود.
2. در فیلم «زمانه» پسری که معلول جنگی و ویلچر نشین هم هست، برای متقاعد کردن خانواده دختر مورد علاقهاش - که مدتها در فیلم عشق بازی آنها هم نشان داده شده - در خانه دختر گروگانگیری مسلحانه کرده و خانواده دختر مجبور میشوند با هماهنگی پلیس دختر را پیش پسر بفرستند. اولین صحنه روبرو شدن این پسر و دختر که فقط خواهر و برادر کوچک دختر جوان در خانه حضور دارند، سرشار از شور و احساس جوانی این دو نفر است و به راحتی دست روی دست هم میگذارند (روی جادستی ویلچر) و سکوت و موسیقی و حس و حال صحنه هم به گونهای است که این قضیه در فیلم کاملا بزرگنمایی میشود؛ منتها برای اینکه باز هم همه متوجه باشند که فیلم در جمهوری اسلامی ساخته شده، دختر بچه و پسر بچه حاضر در خانه هم به آنها ملحق شده و دستهایشان را روی دست ایندو گذاشته و با هم مخلوط میکنند که احیانا معلوم نشود دست کدامیک روی دست دیگری است، ولی باز هم بزرگی و کوچکی دستها نمایانگر مقصود فیلمساز است.
ه) تشبه مردان به زنان و بالعکس
1. در فیلم «صورتی» برای اولین بار تصمیم میگیرند نقش سیاه در سیاه بازی را به زن بدهند و متقابلا بازیگر این نقش که مردی چاق و چله است، لباس کامل سنتی زنانه با روسری و دامن پف کرده و موهای افشان برای خودش درست میکند.
2. در فیلم «دوشیزه» هم هنرپیشه نقش اول زن لباس پسرانه و مردانه پوشیده و در استادیوم ورزشی در جمع تماشاگران مرد برای دیدن ورزش میرود.
و) نمایش اندام برهنه زن
در فیلم «رقص در غبار» عکسی از همسر مقتول یا متوفای مرد مارگیر با لباس زیر زنانه (زیرپوش رکابی) به دست پسر جوانی که نقش اول مرد را بازی میکند افتاده و مدتها - به همراه تماشاگران - ناظر اندام برهنه زن (البته نیم تنه فوقانی!) میشوند.
در جایی که چنین صحنههایی به راحتی تولید و حتی در جشنواره پخش میشود، نوبت به بحث در مورد پوشش نامناسب زن در فیلم دنیا و زمانه و... نمیرسد.
ز) آرایش نامتعارف و بسیار غلیظ زن (برای میلیونها مرد نامحرم)
متاسفانه در سینما آنقدر حریمهای شرعی مخصوصا در مورد پوشش و آرایش شکسته شده که فقط میتوان به گونههای نادر اشاره کرد و الا تخصیص اکثر لازم میآید. در میان فیلمهای دیده شده، فیلم «عروس خوش قدم» در زمینه آرایش کردن و خوش آب و رنگ نشان دادن هنرپیشه نقش اول زن (ماهایا پطروسیان) گوی سبقت را از سایرین ربوده بود؛ مخصوصا که جنبههای تنوع سلیقهای مشتریان فیلم هم لحاظ شده و «هر لحظه به شکلی بت عیار در میآمد.»
ح) آزادی ارتباط نامشروع با جنس مخالف
در زمینه تساهل و تسامح در ارتباط نامشروع با جنس مخالف هم موارد قابل ذکر زیادند مانند آنچه در «نفس عمیق»، «عشق فیلم»، «زمانه» و... وجود دارد، ولی در فیلم «شبهای روشن» آزادی این ارتباط به گونهای است که تا حدودی به کمونیسم جنسی منجر میشود و در یک لحظه هنرپیشه نقش اول زن پس از شبهای متوالی انتظار کشیدن در خیابان و خوابیدن در منزل «آقای نویسنده» مجرد و تنها و پس از علاقه و الفت خارج از چهارچوب شرعی که بین آنها شکل میگیرد، بالاخره به مراد دلش رسیده و جوانی که منتظرش بوده را سرقرار میبیند و به او ملحق میشود تا بروند و با هم ازدواج کنند، با دختر خداحافظی کرده و در این لحظه نویسنده جوان در حضور نامزد دختر به او میگوید: «هیچوقت فراموشت نمیکنم.» [گویی هیچ حریمی برای اظهار علاقه کردن حتی در حضور نامزد با غیرت! دختر هم قابل رعایت کردن نیست!]
2. پیروزی مظاهر تمدن غرب بر تفکر سنتی و مذهبی در «دنیا»
شاید بتوان گفت فیلم «دنیا» نقطه عطفی در تمامی فیلمهای جشنواره بیست و یکم - به لحاظ زیر سؤال بردن تفکر مذهبی و سنتی و در عین حال بی توجهی به مظاهر شرعی - بود.
ماجرای این فیلم از این قرار است که «حاج رضا عنایت» (بازیگر نقش ولید در فیلم امام علی علیه السلام) که فردی ظاهر الصلاح است و تیپ حاجی بازاریهای امروزی را دارد و طریقه لباس پوشیدن و صحبت کردنش (قبل از تحول) به گونهای است که بعضا انسان را به یاد عالمان دینی میاندازد (3) و صد البته به گونهای هم مطرح میشود که تمسخر و خندههای بلند تماشاگران را به همراه دارد، تصمیم گرفته است که خانه سنتی و بزرگش را بکوبد و آپارتمان سازی راه بیندازد، ولی زن سن و سال دارش تعلق خاطری به این خانه داشته و حاضر به این کار نیست. در همین اثناء سر و کله دختر از خارج برگشتهای که فارسی را هم سلیس صحبت نمیکند (ولی در عین حال از این حربه برای شیرینتر شدن کلماتش کمال استفاده را میبرد) پیدا شده و به گونهای خودش را در زندگی «حاجی رضا» وارد کرده و زندگی او را متحول میکند. حاجی رضا با کنار گذاشتن و عوض کردن به قول خودش لباس «املی» و فکر عقب ماندهاش، جنبههای رضایت «دنیا» خانم را فراهم کرده و به عنوان مثال ریشش را که قبلا میگفت زینة الرجل است میتراشد، دکمه پیراهنش را که همیشه تا آخر میبست باز میکند، سرش را که قبلا در مواجهه با نامحرم پایین میانداخت حالا دیگر نه تنها پایین نمیاندازد بلکه خیلی راحت در جواب «دنیا» خانم که با قر و کرشمه خاصی به او میگوید: «آقای حاجی!» جواب میدهد: «جانم» و...
در نهایت هم در یک فرصت مناسب که زنش را به سوریه و کربلا فرستاده با «دنیا» ازدواج ویژهای (4) انجام داده و به طبقه اول آپارتمان دیگری که «دنیا» را در طبقه پنجم آن اسکان داده اسباب کشی کرده و در همین اثناء شخص مهندسی را میآورد که خانه قبلیاش را بکوبد و از نو بسازند! و...
البته صرف تعلق خاطر یک عابد یا متشرع به دختری و رها کردن مظاهر سنتی و دینی چیز تازهای نیست و قبلا هم در ادبیات فارسی نمونههای آن را داشته ایم. اما اتفاقی که در فیلم «دنیا» میافتد فراتر از این مقوله بوده و فیلمساز سعی در موجه جلوه دادن و القاء غیرمستقیم منطق و طرز تفکر ضد دینی «دنیا» دارد و خطر اینکار به مراتب بیشتر از آنست که صرفا به نمایش دادن مظاهری از نفی ارزشهای دینی - بدون محکوم کردن آنها - مبادرت میکرد یعنی اینکه «دنیا» در طبقه پنجم ساختمان باشد و حاجی رضا سنتی و مذهبی در طبقه اول و در بخشی از فیلم حاجی رضا از دنیا خواهش و تمنا میکند که او را هم با خودش «بالا» برده [و مقامش را ارتقاء دهد].
3. روحانیت
در فیلم «فرش باد» صحنه خاصی از حضور پیرمردی روحانی - که برای جاری کردن خطبه عقد آمده - وجود دارد که توجه به آن خالی از لطف نیست. در این صحنه که قبل از آن انواع و اقسام رقص و آوازها - به صورت کلکسیون - در گوشه و کنار خانه قدیمی به اجرا در آمده، یکمرتبه با حضور روحانی عاقد همه چیز به حالت تعطیل در آمده و همه صبر میکنند تا حاج آقای شیخ پیرمرد عصا بدست که لهجه ترکی داشته و عمامه نامناسبی هم به سر دارد، عقد را بخواند و برود تا دو مرتبه به کارشان ادامه بدهند. منتها نکته اصلی فرمایشی است که حاج آقا قبل از ترک منزل به «اکبر آقا» میفرمایند و آن وقتی است که اکبر آقا از حاج آقا دعوت میکند که برای شام تشریف داشته باشند و حاج آقا - شاید برای اینکه آنها راحت باشند - قبول نمیکند و میگوید: «اکبر آقا! ما ملت در عزاداری دکترا داریم اما در شادی دیپلم هم نداریم.» و این در فضای فیلم «کلمة حق یراد بها الباطل» است و مجوز میشود که هنوز حاج آقا از درب منزل خارج نشده، محکمتر و با جدیت بیشتری «بزن و برقص» از نوع سنتی تا مدرن را ادامه بدهند تا اگر در این نوع شادی! نشد دکترا بگیرند لااقل دیپلم و لیسانس این کار را اخذ کنند.
4. سایر موارد
الف) مسخره کردن روضه خوانی
در فیلم «گاهی به آسمان نگاه کن» که شرح زندگی توام با مشقت تعدادی از جانبازان جنگ تحمیلی ساکن در آسایشگاه است، در قالب خل بازیهای معقول! آنها «روضه خوانی» هم به مسخره گرفته میشود و آنچه جای سؤال دارد اینست که چرا به موارد دیگر (رقاصی و خل بازیهای دیگر این جمع) بسنده نشده و اساسا اگر در بستر وجود یک عده موجی «در دیگ باز بوده»، حیای آقای کارگردان کجا رفته که لااقل با امام حسین علیه السلام و مقدسات کاری نداشته باشد؟!
ب) ترویج مسلکهای انحرافی
در فیلم «واکنش پنجم» فمینیسم [زن گرایی] و در فیلمهای «نفس عمیق» (برنده جایزه بهترین فیلمنامه) و «تهران ساعت 7» به نوعی نیهلیسم ترویج میشود.
آنچه که باعث تعجب و شگفتی نگارنده شد این بود که پس از نمایش فیلم «واکنش پنجم» وقتی که تماشاگران سالن سینما را ترک میکردند، برای اولین بار چند نفر از تماشاگران زن پا به سن گذاشته و همچنین یک مرد جوان (ظاهرا تحصیلکرده) که همگی از محتوای فیلم شدیدا متاثر شده بودند به نگارنده - به عنوان یک نفر روحانی حاضر در سالن سینما - متعرض شدند و در حالیکه بغض گلویشان را گرفته بود جواب برخی شبهات مطرح شده در فیلم در مورد تضییق حقوق زنان در اسلام و جمهوری اسلامی را میخواستند (5) و عجیبتر آنکه آن جوان تحصیلکرده، حاج صفر (شخصیت اول مرد که جمشید هاشم پور نقش آن را بازی میکرد) را نماینده مذهب و دیدگاه تفکر مذهبی قلمداد کرده بود. داشتن چنین برداشتی از این شخصیت مستبد و خودرای بزرگترین فاجعهای بود که در مورد این فیلم میتوانست اتفاق بیفتد و ظاهرا این اتفاق افتاده بود و وقتی برایش توضیح دادم که به هزار و یک دلیل نه تنها این شخصیت نمیتواند نماینده دین و دینداران واقعی باشد بلکه در بسیاری مواقع کارهایش در تضاد و تقابل کامل با اسلام و تعالیم معصومین علیهم السلام قرار گرفته - و شاید ریشه منفور بودن فطری کارهای او هم همین باشد - نفس راحتی کشیده، خیالش راحت شد و رفت. ولی آیا میتوانستم برای تک تک تماشاگرانی که در حال ترک سالن بودند و میلیونها نفری که بعدها این فیلم را خواهند دید همه این توضیحات را بدهم؟!
زهی حسرت!
رسم روزنامه نگاران این است که اگر مطلبی را چاپ کردند و جوابیهای داشت در همان روزنامه و احیانا همان صفحه جوابهای داده شده را نیز چاپ میکنند تا مخاطبی که ذهنش مشوش شده، تا حدودی جواب شبهاتش را بیابد؛ اما هنگامیکه در فیلمها به مقدسات توهین میشود جایگاهی برای حوزویان جهت پاسخگویی دیده نمیشود.
ج) ضعیف پرداختن به موضوعات مذهبی:
در این زمینه فیلم انیمیشن (کارتون) «خورشید مصر» (در مورد زندگی حضرت یوسف علیه السلام) سرآمد سایرین بود و چنان قصه حضرت یوسف علیه السلام را - هم در قالب و هم در محتوا - ضعیف و بی مایه ترسیم کرده بود که شاید به جرات بتوان گفت اگر چنین فیلمی اساسا ساخته نمیشد خیلی بهتر بود. (6)
د) ترویج چهارشنبه سوری در فیلم «فرش باد»
ه) خوش جلوه دادن زندگی فواحش در فیلم «رای باز»
و) شبهات مذهبی بی پاسخ
در برخی از صحنههای فیلمها شبهاتی در مسائل اعتقادی و دینی مطرح میشد که تا انتهای فیلم بدون پاسخ باقی میماند. برخی از آنها عبارتند از:
1. در فیلم «نورا» بچهای از مادربزرگش میپرسد: چرا خدا را نمیبینیم؟! و مادربزرگ به جای جواب به او میگوید: خدا همه جا هست، ما او را نمیبینیم. (چه جواب قانع کننده ای!)
2. در همان فیلم نورا که ماجرای پسری است که با سختی سعی دارد خواهر فلجش را برای شفا گرفتن به امامزاده بالای کوه ببرد، و بالاخره هم این کار را میکند، در میانه راه خواهر پسرک از او میپرسد: «مگه خدا همه جا نیست؟ مگه مادربزرگ نگفت خدا همه جا هست؟ پس چرا باید برویم بالا؟!»
و این سؤال تا همیشه فیلم بی جواب باقی میماند.
3. در فیلم «اینجا چراغی روشن است» شبههای ضمنی وارد میشود به این مضمون که آیا بهتر نیست به جای تزیین امامزادهها و سقف و در و پیکر آنها، پولهای متعلق به آنها را بین مستحقین تقسیم کنیم تا امامزاده و خدا و مردم همگی راضیتر باشند؟ (کاری که در فیلم انجام میشود و میبینیم خیلی هم بهتر شد). البته فیلمساز این شبهه را با ظرافت مطرح کرده و شاید هم برای فرار از موضع اتهام و حساسیتهایی که مردم در مورد حرم امامان و امامزادگان دارند امامزاده فیلم را امامزادهای گرفته که چندان معتبر نیست و معجزه ندارد تا طبق نظریه فیلم به راحتی بتواند سقف و در و پنجره آن را به واسطه جوان نیمه خلی که نگهبانی امامزاده را به عهده دارد به خانواده بی سرپرستی که خانه شان سقف ندارد اهداء کرده، پولها را به دزدی که از شدت فقر مجبور به دزدی شده بدهد و نهایتا حتی از دیوارههای بدون سقف و در و پنجره امامزاده هم به عنوان آغل گوسفندان در شبی بارانی بهره برداری بهینه کند!
ز) مهجور ماندن فیلمهای مطلوب در جشنواره
اگر به نگاه طلبگی خودمان باقی باشیم و فیلمهای جشنواره بیست و یکم را مرور کنیم شاید به ترتیب بتوانیم از سه فیلم 1. نغمه؛ 2. صنوبر (سال سخت خمین)؛ 3. نبات داغ، به عنوان فیلمهای بالنسبه ارزشی نام ببریم که هیچکدام آنها هم در این جشنواره جایزه نگرفتند و جوایز جشنواره در جنبههای مرتبط با محتوا، به فیلمهای زیر داده شد:
* جایزه بهترین فیلمنامه: فیلم «نفس عمیق» که مروج عشق بی حد و مرز دختر و پسر و نیهلیسم فکری است.
* جایزه بهترین فیلم: فیلم «دیوانهای از قفس پرید» که پایانی تلخ و ناامید کننده (برای زندگی مبارزی که جانباز جنگ است و با مفسدان اقتصادی گلاویز شده است) دارد.
و بالاخره باید بگویم در روزهایی که فیلمهای جشنواره بیست و یکم را میدیدم، بارها و به صورت ناخودآگاه به یاد پرونده گوشتهای آلوده افتادم و این موضوع را پیش خودم با وضعیت تولیدات سینمایی کشور به مثابه خوراکهای فرهنگی که به خورد مردم داده میشود مقایسه کردم و نهایتا مضمون حدیث شریف «عجبت لمن یتفکر فی ماکوله، کیف لا یتفکر فی معقوله، فیجنب بطنه ما یؤذیه ویودع صدره ما یردیه» از امام حسن علیه السلام به یادم آمد و از اینهمه بی تفاوتی مسئولین فرهنگی دلم به درد آمد؛ پیش خودم گفتم اگر در همین دم آهنگ «الرحیل» ملک الموت و ندای «وقفوهم انهم مسئولون» الهی بلند شود، چه چیزی در جواب خواهیم گفت؟
آیا اگر کسی کمتر از ده هزار تومان سرقت کرد بایستی او را به اشد مجازات رسانید ولی اگر بیش از ده میلیارد تومان سرقت کرد مشکلی ندارد و نباید کاری به کارش داشته باشیم؟! آیا با توجه به گستردگی مخاطب و شدت تاثیر سینما و اینکه همین تولیدات بعدها در تلویزیون و ویدئوکلوپها و حتی اتوبوسها هم نمایش خواهند یافت، هیچگونه احساس مسئولیتی نمیکنیم؟!
بگذریم؛ درد دلهای طلبگی پایان ندارد و این روزها شاید دیگر خریداری هم نداشته باشد؛ که اگر میداشت بعد از گذشت 24 سال از انقلاب اسلامی، نسل جوان ما که پرورش یافته دامان انقلابند، اینقدر از اسلام بیگانه نبودند و ما به آنجا نمیرسیدیم که نه تنها صبحها و شبها (که گویی یا مردم بیمارند یا بیمار دارند) بلکه حتی ظهرها هم صدای اذان - که شعاری رسا از شعائر مسلمین است - در تهران بزرگ شنیده نشود! (7)
- پاورقــــــــــــــــــــی
1) بحارالانوار، ج 1، ص 218.
2) بر اساس حکایتی، دزدان، زن مردی را گرفتند و گفتند یا برایمان برقص یا تو را میکشیم و زن هم از خدا خواسته، آنچه در توان داشت مضایقه نکرد و در رقصیدن سنگ تمام گذاشت. بعدها که شوهرش او را مؤاخذه کرد، گفت: مجبور بودم. شوهرش گفت: برای رقصیدن مجبور بودی یا خوش رقصی کردن؟!
3) به کار بردن تکیه کلامها و اصطلاحاتی از قبیل... از اوجب واجبات است، استدعا میکنم، الحمد لله رب العالمین، «خواهرم» !، المحاسن زینة الرجل، و... همچنین پوشیدن پیراهن یقه آخوندی و تسبیحی که همیشه در دست دارد و حتی حرکات و سکنات، همگی شاهدی بر این مدعا هستند.
4) شرایط این ازدواج به گونهای است که زن مطلقا حق طلاق داشته باشد و....
5) برخی از شبهاتی که دراین فیلم مطرح شده بود عبارتست از: 1. «این قانون که به مردها اجازه ازدواج مجدد داده به ظرفیت زنها هم فکر کرده؟! [جواب:] نه! چون قانونگذار خودش یه مرد بوده» (عین کلمات فیلم)؛ 2. «حاج صفر» فیلم و طبعا مخاطبینی که او را نماینده مذهب میدانند تا این حد اطلاع ندارند که پس از مرگ شوهر، پدر او هنوز به عروس خود محرم است و اساس کشمکش این فیلم بر پایه این محور غلط بنا گذاشته میشود که چون حالا دیگر در خانه ما نامحرم شدهای باید بچهها را بدهی و بروی و یا اینکه زن پسر بعدی شوی تا دوباره محرم شوی و بتوانی در خانه ما بمانی (که عروس هیچکدام را نمیپذیرد و..). 3.....
6) اگر مخاطبی با آیات قرآن - که این فیلم در بسیاری موارد در تعارض مستقیم با آنها قرار گرفته - آشنا باشد، واقعا دیدن این فیلم برایش شکنجه روحی است، چرا که اینهمه خرج شده و یک فیلم سینمایی کارتونی از زندگی حضرت یوسف علیه السلام ساخته شده است ولی به مسائلی از قبیل شغل حضرت یوسف علیه السلام در زمان عزیز مصر شدن، طریقه در چاه انداختن و بیرون آوردن یوسف و... بی توجهی کامل شده است!
7) در طول اقامت ده روزه در تهران، تنها یک بار صدای اذان را شنیدم، آنهم ظهر روز 22 بهمن در میدان آزادی بود که متاسفانه خیل جماعت نمازخوان جایی برای وضو و نماز خواندن پیدا نمیکردند و پیش خودم گفتم چرا فکری برای نماز جماعت این جمعیت نشده و اگر میشد چقدر با شکوه بود!