-
يكشنبه, ۲۱ مهر ۱۳۹۸، ۰۳:۵۳ ب.ظ
-
۱۱۱۵
نقدی مهم بر سریال مختار . که در ادامه می توانید بخوانید .
مختارنامه و شخصیّت پردازی ذهنی
با پخش قسمتهایی از مجموعۀ «مختارنامه» توسط سیمای جمهوری اسلامی ایران، هر چند پیرامون مجموع سریال نمیتوان داوری جامعی داشت؛ اما با مشاهدۀ همین اندازه از قسمتهای پخش شده، میتوان تا حدودی به برخی ضعفها و قوّتهای این سریال تاریخی، پی برد. اگر دستاندرکاران این سریال و دیگر سریالهای تاریخی – مذهبی، و بهویژه مسئولان رسانۀ ملی، نقدهای ناقدان منصف را بپذیرند، و ضعفهای موجود را برطرف کنند، میتوان امیدوار بود که قسمتهای آیندۀ این مجموعه و دیگر کارهای این چنینی تا حدودی فاقد نقص گردد. اکنون با نگاهی منصفانه به قسمتهای گذشته، نکاتی را یادآور میشویم:
1. بیشک اصل پرداختن به مقولات دینی و به تصویر کشیدن وقایع تاریخی، و چهرههای اثرگذار در تاریخ، کاری مهم و مفید است و بر این اصل، پرداختن به قیام مختار ثقفی که در تاریخ اسلام نقش فراموش ناشدنی دارد، امری منطقی و بایسته است؛ اما بیتردید، ورود به عرصۀ چنین مقولاتی لوازمی دارد که باید در نهایت امانتداری رعایت گردد.
2. یکی از لوازم، رعایت حریمهاست. بیشک در فیلمها و سریالهای تلویزیونی وجود زنها به عنوان نیمۀ دوم اجتماع، تا جایی که مخلّ اخلاق نباشد، باید به تصویر آید؛ اما در سریالهای دینی و تاریخی این روند رعایت بیشتری لازم دارد. متأسفانه، در این سریال از همان ابتدا زنانی تحت عناوینی چون زن مختار و خواهر او و برخی دیگر به صحنه آورده شدند که با آرایش غلیظ، گفتمانی ویژه و سرک کشیدنهای غیراخلاقی و جملاتی به ایفای نقش میپردازند که در خور خانوادههای مسلمان و قبایل شیعی صدر اسلام نیست، و اصولاً در تاریخ اسلام، از نقش و حتی وجود چنین زنانی در آن برهۀ زمانی، اثری نبوده است.
هرچند مخلوط کردن سریالهای تلویزیونی با برخی تمثیلها از سوی تهیه کننده و کارگردان، منطقی و غیرقابل اشکال است؛ اما در مقولات دینی و تاریخی، وجود بافتههای بیسند و برگرفته از تخیّلات ذهن نویسنده و کارگردان، انحرافات جبران ناپذیری در پی خواهد داشت، بهویژه که تأثیر مجموعه سریالهای این چنینی، در ذهن بیننده به مراتب بیشتر از خطابه، کتاب یا مقاله میباشد، خصوصاً چون مجموعۀ مختارنامه و برخی سریالهای تاریخی دیگر، برای جلب اعتماد بیننده، لیستی از منابع تاریخ اسلام (بهگونهای سمبلیک) در آغاز و پایان آن به نمایش در میآید.
3. از دیگر نکات تأمل برانگیز در این سریال، به کار رفتن ادبیات دور از ادب و اخلاق اسلامی است گاهی مشمئز کننده و دارای بدآموزی بوده که در صحبتهای مردم مدائن و شام به کار رفته، است. مردم مدائن که غالباً شیعه و پیرو مکتب اهلبیتعلیهمالسلام بودهاند، آن هم در زمان حکومت امام معصومعلیهالسلام که تحت تربیت ایشان قرار داشتند، چگونه این همه دور از ادب و اخلاق اسلامی هستند؟! و بدتر از آن اینکه، بر سر جواز خوردن گوشت گراز که با پرتاب نیزۀ مختار کشته میشود، بحث دارند و در حرمت و حلّیت آن مشاجره میکنند!! و نیز، مشاجرات بین ایرانیان و عراقیان با شامیان مسافر و مهاجر که با کلمات زشت و دور از ادب انجام میگیرد. کلماتی که به کار بردنش نه در فرهنگ اسلامی جایز است، و نه مردم معمولی در نیمۀ نخست هجری از چنان حق و جایگاه ویژهای برخوردار بودند، تا پیرامون مسایل حسّاس سیاسی و جاری روز داد سخن سر دهند.
کسانی که با تاریخ اسلام مختصری آشنایی دارند، میدانند که غالباً جایگاه مباحث سیاسی، در میان سران قبایل جاری بوده است، و آنانند که در اینگونه مسایل، اظهار نظر میکنند و تصمیم میگیرند، نه مردم عادی و معمولی که دلیل اصلی ناکامی امیرالمؤمنینعلیهالسلام و شکست ظاهری امام حسنعلیهالسلام از معاویه و نیز شکست نظامی امام حسنعلیهالسلام و قیامهای شیعی پس از آن حضرت، در همین مقوله خلاصه میگردد.
4. در قسمت سوم سریال، چهرۀ همسر امام حسنعلیهالسلام به تصویر کشیده میشود که در ساعات پایانی شب با مختار، در دارالأمارۀ مدائن، بدون اطلاع امام به گفت و شنود مینشینند و دربارۀ مهمترین مسایل روز صحبت میکنند و براساس همین گفتگو مختار به عموی خود که فرماندار مدائن است، میگوید: «جعده مصمّم است که آن حضرت را وادار به پذیرش صلح با معاویه نماید.» و شگفت اینکه بلافاصله جارچیان جار میزنند که میان امام حسنعلیهالسلام و معاویه صلح برقرار شده است، و چنین به ذهن مخاطب میآید که امام مجتبیعلیهالسلام تحت تأثیر همسر خود «جعده» صلح کرده است؛ در حالی که دلایل صلح امام حسنعلیهالسلام در تاریخ موجود است و هیچ ربطی به همسر ایشان ندارد.
در منابع تاریخی و کتابهایی هم که تاکنون به صورت مستقل در این زمینه نگاشته شده، هیچ اشارتی به نقش همسر یا همسران آن حضرت در صلح نشده است؛ از اینرو ظهور و نقش همسر امام، در این سریال، زاییده ذهن نویسنده و کارگردان این سریال تاریخی و مذهبی است و در هیچ کتابی نیامده است. ترسیم صلح امام حسنعلیهالسلام که از مهمترین حوادث دوران ائمهعلیهمالسلام است، مع الأسف به گونهای آمده که تحریفی بزرگ و جبران ناپذیر در مخدوش نمودن چهرۀ امام معصومعلیهالسلام است، آن هم در حالی که چنین مسایلی در هیچ یک از منابع تاریخی و حتی در مآخذ اهل سنت [هر چند به صورت جسته و اشاره] دیده نمیشود. در همین قسمت است که افراد مختلف نام امام را با تعابیری سبک و غیرمتعارف (با اسم و بدون کنیه) میبرند که این حالت نه تنها در میان پیروان اهلبیتعلیهمالسلام و مسلمان آن دوران وجود نداشته است؛ بلکه بر خلاف گویشهای محاورهای اعراب در طول تاریخ بهشمار میآید.
5. به صحنه آوردن زنان به صورت سمبلیک و دادن نقشهای کلیدی در سریالهای تاریخی و مذهبی به آنان، نمادی است که در سالیان اخیر متأسفانه، در چهرۀ یک سنت ثابت رخ نموده است، و سناریوهای تاریخی و مذهبی را به ورطۀ انحراف برده است. این بدعتی بود که نخست در سریال امام علیعلیهالسلام در تفصیل نقش «قطام» به صورت غیرمنطقی، از نخستین قسمتهای سریال بر پایۀ تخیّلات ذهن نویسنده پدید آمد، و در مجموعۀ «تنهاترین سردار» و نقش کلیدی زنی به نام «ام یزید» که دائم در حال رصد نمودن معاویه و درباریان درجه یک او بود و سرانجام هم طراح شهادت امام حسنعلیهالسلام شد، به اوج خود رسید. زنی که در دنیای واقعیت، هیچ نامی در مآخذ تاریخی به عنوان فعال سیاسی از او نیست و تنها در فضای ذهن خلّاق نویسنده وجود دارد. بیشک به چنین اذهان خلّاق و قصه سازی باید ارج نهاد؛ امّا نه در مجموعههای تاریخی و مذهبی که هر گونه تغییر و تصرّف، تحریف تاریخ و خیانت اشکار به واقعیتهای تاریخی در گذشته، حال و آینده است. انحرافی که اگر ادامه یابد، دیگر قابل ترمیم و جبران نخواهد بود.
نقش شخصیّتها
بررسی شخصیتهای سریال مختارنامه نیاز به پژوهشی گسترده و کتابی جداگانه دارد. از اینرو، به برخی شخصیّتهای درجه اوّل آن اشاره میگردد.
عمر بن سعد
ابن سعد، پسر سعد ابی وقّاص، سردار جنگ قادسیۀ ایران است. او شوهر خواهر مختار ابو عبیده ثقفی است؛ امّا از زمان و کیفیت ازدواجش با خواهر مختار در هیچ یک از منابع معتبر تاریخ اسلام اشاراتی نیست، و تنها در مآخذ ذهن نویسنده و کارگردان این مجموعه است که میتوان چنین مطالب خاصی را جست که پسر سعد بیپروا و تنها وارد دارالاماره مدائن میشود، و به زور از خواهر مختار خواستگاری میکند، و مختار نیز، با عاشق سینه چاک خواهر خود که در سریال، فردی تقریباً در سن و سال خود او است و گستاخانه موانع حفاظتی را پشت سر گذاشته، دست به گریبان میشود؛ در حالی که بر طبق آنچه از منابع تاریخی به دست میآید، پسر سعد به سال 61 هجری در کربلا حدود چهل سال دارد (1) که حداقل 15 سال از مختار کوچکتر میباشد، و در این سریال، تقریباً هم سن مختار مینماید که از هنگام ازدواج در مدائن، در تاریخ اسلام نقشی فعّال دارد!
پسر زیاد
پسر زیاد ناپاکی است که با زور و زر و تزویر، در نهایت قساوت حکومت میکند، و همچون پدرش (زیاد بن ابیه) مردم را به ظنّ شیعه بودن، با دردناکترین شیوه شکنجه میکند، چشم و زبان دوستداران خاندان رسول خداصلیاللهعلیهوآله را بیرون میکشد و دست و پای آنان را میبرد، و آنها را با دردناکترین شیوه، به شهادت میرساند. چنانکه مورخان سنّی و حتّی مستشرقان، شیوۀ حکومت زیاد بن ابیه و پسرش (عبیدالله بن زیاد) و «حجّاج بن یوسف» را یکی میدانند، و شخصیّت آنان را نیز، مانند یکدیگر میشمارند. مسعودی مینویسد: «زیاد بن معاویه نوشت: حکومت عراق در دست راست من است و دست چپ من خالی است. معاویه حکومت حجاز را هم به او داد. مردم مدینه چون شنیدند، کوچک و بزرگ، در مسجد پیغمبرصلیاللهعلیهوآله فراهم آمدند و به خداوند استغاثه کردند، و سه روز به قبر پیغمبرصلیاللهعلیهوآله پناهنده شدند؛ زیرا از ستم و خشونت وی خبر داشتند.» (2)
پسر زیاد در مختارنامه
در مجموعه مختارنامه متأسفانه از پسر زیاد چهرۀ عاقل، منطقی و جسور به نمایش میآید که چون وارد دارالامارۀ کوفه میشود، نخستین اقدامش اقامۀ نماز است. گویا تا پیش از او سابقه ندارد. پسر زیاد، وارد کاخ میگردد، و چون پسران مسلم بن عقیلعلیهالسلام در مسجد حضور دارند، ترجیح میدهد نماز جماعت را همراه با برخی از اشراف کوفه در داخل کاخ برگزار کند. با آنکه مسجد در کنار قرار دارد، هیچ یک از حاضران جهت قبله را نمیدانند. پسر زیاد مصرّ است تا نماز را هر طور شده به جا آورد، و این فریضۀ الهی را که «نعمان بن بشیر انصاری» فرو گذارده است، به پا دارد!! پسر زیاد در مختارنامه، فردی است دائم الذکر، همیشه تسبیح به دست دارد و چنان مستغرق یاد و ذکر خدا است که حتی پاسخ اطرافیان را غالباً بدین حالت میدهد!!
تعهّد ساختگی
هنگامی که از پسر سعد میخواهد که به وصیت مسلم بن عقیلعلیهالسلام گوش دهد، پسر سعد میگوید: «امیر! گوش دادن به وصیت عمل کردن میخواهد»؟! پسر زیاد پاسخ میدهد: «خوب، عمل کن!!» پسر سعد میگوید: «خوب، ممکن است بر ضد امیر باشد»؟ پسر زیاد با لحنی آرام و آکنده از تعهد به اسلام پاسخ میدهد: «خوب، اگر بر ضد من بود، عمل کن. اگر بر ضد شریعت بود، عمل نکن»!! به بیننده چنین تفهیم میشود که پسر زیاد، سالیان دراز، در دوران گوناگون و از زبان عالمان و راشدان دین اسلام در مساجد و منابر، به گزاف فاسدترین مهرۀ اصلی حکومت اموی شناسانده شده است؛ بلکه او فردی است که مصالح دین خدا را بر مصالح خویش و دستگاه اموی ترجیح میدهد، و در مقابل، این مسلم بن عقیلعلیهالسلام است که احتمال میرود بر ضد شریعت اسلام سخن گوید! مسلمی که تالی تلو معصوم است، و در نامۀ تاریخی امام حسینعلیهالسلام از او به نام برادر و پسر عمو، و فرد مورد اعتماد اهلبیتعلیهمالسلام نام میرود (3) بیشک چنین تعریفی از زبان مبارک امام که مبالغت و گزاف در کلام او نیست، در بارۀ افراد، کمنظیر و یا بینظیر است. درست است وقتی که پسر زیاد تمام وصایای مسلمعلیهالسلام را به دقت و تا آخر گوش میدهد، ژست منصف گونه به خود میگیرد، و پسر سعد را مورد ملامت قرار میدهد که: نباید اعتماد مسلمعلیهالسلام به خویش را به هیچ میانگاشتی، و وصیت او را به ما بیان میداشتی؛ اما پسر سعد نیز با شناختی که از پسر زیاد دارد، به خوبی میداند که او شیفتۀ چاکرانی سر سپرده، بیاراده و پست است. چاکرانی چون پسر سعد که اراده، آزادی و استقلال شخصیت در وجود آنان جایی نداشته باشد، و حس منصفانهاش هم به خاطر ظاهرسازی نزد سران سرسپردۀ قبایل کوفه است. آن هم پس از شنیدن محتوای وصیتنامه، نه پیش از فاش شدن آن.
تهوّر قلابی
علاوه بر چند صفت پسندیدهای که سریال مختارنامه از پسر زیاد به نمایش میگذارد، همچون: تقوا، تعهّد به اسلام، جوانمردی زیرکی و دوراندیشی که وی را از همگنان خویش ممتاز میسازد، صفت تهوّر و دلبری را نیز به او اهدا مینماید و در سریال به گونهای روشن به دید عموم میگذارد. در این سریال، چون پسر زیاد بانگ طرفداران مسلم بن عقیلعلیهالسلام میشنود، خود بر تالارهای قصر ظاهر میشود و به تماشا و ارزیابی آنان میپردازد و وقتی «عمر بن حُرَیث» به وی تذکر میدهد که این کار شما خطرناک است، ممکن است از پایین به شما سوء قصد شود، پسر زیاد پاسخ میدهد: «کسی که میخواهد حکومت کند، نباید از چنین اتّفاقهایی بترسد.» وقتی مسلم بن عقیلعلیهالسلام را به نزدش میآورند، از تخت پایین میآید و رو در روی مسلمعلیهالسلام که در این سریال در چهره بازیگری ریز نقش ظاهر شده است و هیچ اثری از نبرد و جراحت در بدن ندارد، قرار میگیرد و سینه به سینۀ او میایستد و به بیان اتهام او میپردازد.
در حالی که، بنا بر آنچه در مآخذ تاریخی، و به ویژه منابع اهل سنّت آمده است. مسلم بن عقیل در جنگی نابرابر و نفسگیر و طولانی با دشمن انبوه به نبرد میپردازد، و تا سر حدّ شهادت که دیگر رمقی از برای جنگیدن در خود نمیبیند، نبرد مینماید، و با نیرنگ دشمن غافلگیرانه و در اوج جنگیدن به اسارت دشمن در میآید، در حالی که زخمهای زیاد از تیر، نیزه و شمشیر بر بدن دارد و کتف و گردن او بر اثر دستههای نی مشتعلِ از بالای بامها، سوخته است، و صورت و لب بالای آن دلاور بیهمتا بر اثر ضربه شمشیر دریده شده است. تشنه و خسته، با دستان بسته، در حلقۀ دهها مأمور مسلح، نزد پسر زیاد برده میشود (4)، نه آزاد و سالم که در این سریال به نمایش در میآید.
پسر زیاد در منابع
در این بخش از گفتار، بر سبیل اختصار به گوشهای کوتاه از شخصیّت پسر زیاد اشاره میشود تا تفاوت شخصیّت واقعی وی با آنچه در سریال مختارنامه به نمایش میآید، روشن گردد.
بسیاری از دیکتاتورها بر اریکۀ قدرت چهرۀ مخوف و هراسانگیز از خویش نشان میدهند، در حالی که در برابر کوچکترین حوادث، شکننده و ضعیف هستند، پسر زیاد نیز چنین فردی است. او با چهرۀ مبدل، در حالی که سر و صورت خود را میپوشاند، وارد کوفه میشود. وقتی قبیله «هانی بن عروۀ» از برای رهایی هانی دور کاخ کوفه را میگیرند، در تالار کاخ پنهان میشود و از «شریح قاضی» میخواهد که بر کنگره قصر برآید و قبیلۀ هانی را با وعده و تزویر از دور کاخ براند (5)، و در قیام مسلم بن عقیل نیز از سران قبایل وابسته به بنی امیه میخواهد تا از بالای قصر بین انقلابیون تفرقه بیاندازد و آنان را از ورود قریب الوقوع سپاه شام بترسانند. (6)
در سالیان پسین که دیگر حکومت اموی آن کرّ و فر پیشین را ندارد، و مرگ یزید و کنارهگیری معاویه دوم و اختلاف سران اموی در شام، مجالی از برای دست یازیدن پسر زیاد به سپاه شام به عنوان حربهای از برای ترسانیدن مخالفان باقی نمیگذارد، پسر زیاد که تا پیش از آن، فرمانروایی مقتدر مینماید، و دستوراتش در سراسر بلاد زیر فرمان بیچون و چرا به اجرا در میآید، دیگر کسی به حکمش گردن نمینهد. اگر فردی را میخواهد زندانی کند، مردم نمیگذارند. سخنش قطع میشود. احترامش در مجالس و آمد و شدها و حتی در ورود از درها رعایت نمیگردد. چون دیگر، مردم از ورود سپاه شام که بزرگترین عامل اطاعت ایشان از پسر زیاد است، نمیترسند. خیالشان راحت است که سران شام در ورطۀ بدگمانی نسبت به یکدیگر و اختلاف به سر میبرند و توان اعزام سپاه به سوی عراق را ندارند. در این هنگام نیز در عراق و بهویژه در بصره، تبلیغ بر بیعت عبدالله پسر زبیر در میان مردم شیوع مییابد. پسر زیاد که در بصره به سر میبرد، با شنیدن این خبر از ترس، همراه برادر خود عبدالله به وساطت «حارث بن قیس»، به خانۀ «مسعود بن عمر»، از سران بصره پناه میبرد. «سفیق بن ثور» که از دیگر سران بصره است، به «مسعود بن عمر» پیغام میدهد که: «پسر زیاد را از منزل خود بران تا از چشم شیعیان و مردمی که بیداد پسر زیاد آنان را رنجانیده است، نیفتی» وقتی پسر زیاد آگاه میشود که ممکن است مسعود عذر وی را از خانه خویش بخواهد، به او میگوید: «به خدا قسم! به تو پناه آوردهام و در همین جا میمانم و بیرون نمیروم، تا دشمنان بیایند و ما را در خانه شما بکشند، و این ننگ در میان شما تا روز قیامت بر جای ماند.» (7)
پسر زیاد در حالی چنین بر جان بیمقدار خویش بیم دارد که هنوز حاکم عراقین است (8)، نه پای حاکمی جدید در کار است، نه سپاهی از برای دستگیرش بدان سوی میآید. هنوز مزدور و خدم و حشم دارد. تنها چیزی که فرق کرده است، از بین رفتن خطر سپاه شام است که تا پیش از آن پسر زیاد برای ترسانیدن مردم عراق بدان دست مییازید و مردم را به اطاعت از خویش وا میداشت. اکنون که چنان خطری وجود ندارد، مردم نسبت به پیش، کمی گستاخترند و این چیزی است که پسر زیاد را چنان میترساند که به خانۀ «مسعود بن عمر» پناه میبرد!!
جالبتر اینکه، وقتی پسر زیاد به خانۀ مسعود پناه میبرد که خود او در خانه نیست. و «حارث بن قیس» او را به «ام بسطام» همسر مسعود تحویل میدهد، و چند هزار درهم بدو میبخشد و ازام بسطام میخواهد که این راز را پنهان دارد و پیراهن خویش را بر تن پسر زیاد بپوشاند، تا در رفت و آمدها به چشم نیاید. بدین گونه، عبیدالله، پسر زیاد، با پرداخت یکصد درهم و پوشیدن پیراهنام بسطام، زن مسعود بن عمر چند روزی با خواری و خفّت پنهانی بهسر میبرد. این رفتار پسر زیاد در تنگنا و به هنگام خطر است، همان ستمگر خونآشام که بر اریکۀ قدرت سایۀ ترس را بر شهرهای تحت فرمانش میگستراند و دست و پا و زبان مردان خدا را به جرم حقگویی و حقیقتجویی میبرد و بر دار میآویزد (9) و چون کمی از قدرتش کاسته میگردد، لباس زنان میپوشد و در خانۀ دیگران پنهان میشود. بیشک تفاوت او با مسلم بن عقیلعلیهالسلام تفاوتی به فاصلۀ زمین تا آسمان و بلکه ژرفتر از آن، به فاصلۀ تفاوت مردان خدا، با پیروان حزب شیطان است. پیروان حزب شیطان، بندگان هوا و هوساند که چون از خداوند نمیترسند، از همه کس هراس دارند و در برابر هر کس سر نیاز فرو میآورند؛ امّا مردان خدا تنها از خدا میترسند و در برابر هیچ کس سر ذلّت فرو نمیآورند. پسر زیاد نمونۀ روشن از همین پیروان حزب شیطان است. و مسلم بن عقیلعلیهالسلام سیمایی است نمونه از جرگۀ مردان خدا که چون خود را تنها و در تنگنا مییابد، با آنکه میدانند مردم سر سپردۀ حاکم اموی میباشند، و هیچ امیدی به پیروزی نیست، یک تنه با دهها جنگجوی مسلح به نبرد بر میخیزد و مردانه تا سر حد شهادت میایستد. (10)
قوّت و صلابت ایمان افراد در سختیها شناخته میگردد، نه در راحتی و اریکۀ قدرت، که غالباً افراد بیمایه و ضعیف پیش از دیگران به قدرت نمایی میپردازند تا بتوانند نزد همگان بر ضعف خانوادگی و فرومایگی خویش سرپوش گذارند، و از اینرو است که شناخت افراد در موانع معمولی و غیرحساس دشوار است.
بررسی کامل این سریال با تشکر از ابعاد مثبت آن، نیاز به دیدن کامل فیلم دارد والسلام.
پینوشـــــــــــــتها:
(1). نفس المهموم، محدّث قمی، کتاب فروشی علمیه اسلامیه، تهران، 1374 ق، ص108.
(2). مروج الذّهب، مسعودی، ترجمه، شرکت انتشارات علمی و فرهنگی، 1374 ش، ج2، ص29.
(3). تاریخ طبری، محمّد بن جریر طبری، دارالتراث، بیروت، 1387 ق، ج5، ص353 / سایر منابع نیز، نامه امام حسین با همین محتوا آوردهاند.
(4). همان، ج5، ص374؛ مقاتل الطالبین، ابوالفرج الاصفهانی، نثر جعفری راد، 1387ش، ج1، ص185؛ مناقب آل ابی طالب، ابی جعفر محمد بن علی معروف به ابن شهرآشوب، انتشارات علامه، بی تا، ج3، ص924.
(5). ارشاد مفید، شیخ مفید، مؤسسه آل البیت، لأحیاء التراث، قم، بی تا، ج2، ص5.
(6). طبری، ج5، ص370؛ الفتوح، ابن احثم کوفی، دار الندوه، بیروت، بی تا، ج5، ص87؛ مسلم بن عقیل، سید عبدالرزّاق مقرّم، نجف اشرف، 1392 ق، ص142.
(7). طبری، ج5، ص 511.
(8). عراقین به بصره و کوفه گفته میشد، و کسی که حاکم این دو شهر بود، بسیاری از بلاد ایران نیز از او فرمان میبرد.
(9). الذریعه، شیخ آقا بزرگ تهرانی، دار الأضواء بیروت، 1403 ش، ج4، ص217.
(10). طبری، ج5، ص370؛ الفتوح، ج5، ص89؛ ارشاد مفید، ج2، ص7.